- يكشنبه ۲۹ مهر ۹۷
- ۲۰:۴۵
+عاشقان در سیل تند افتادهاند
بر قضای عشق دل بنهادهاند
+جذبهی عمیق عشق در روح و روان آیتالله قاضی این حسنهی دهر و فرید عصر آتشی به پا کرده که هر غیری در آن خاکستر میشود، حتی اگر این غیر، وجود خودش باشد.
+به راستی آیا آدمی در کنار آن وجود مطلق و هستی صرف، هستی دیگری را میتواند بشناسد که بخواهد برای آن کمالی متصور شود؟
+چون دنبال خود نمیگردد پس به دنبال خدا میگردد. چون خود را پنهان میکند، معشوقش برایش بی حجاب جلوه میکند. چون به مقامات و کشف و کرامات دل نمیدهد به عالیترین مقامها میرسد و سرانجام خود را فراموش میکند و خدا نصیبش میشود که گفتهاند: التَّوحید اَن تَنسَی غَیرَ الله.
+رسیدن به توحید یعنی دل از غیر برداشتن، یعنی باور این حقیقت که به جز خدا همه چیز هالک و فانی است و آنچه هست، نیستِ هستنما است. در عالم یکی بیش نیست و آن خداست و او برای خدا و با خدا میبیند.
+ما فکر میکنیم کسب مکارم اخلاق سخت است در حالی که دشواری مصایبی که به خاطر زشتیهای اخلاقیمان تحمل میکنیم بسیار بیشتر و غیرقابل تحملتر است.
+هیچ حجابی وحشتناکتر از حجاب نفس و هوی بین بنده و خدا نیست.
+آری، آیتالله قاضی میخواهد گمنام باشد چراکه وقتی کسی به دنبال اسم و رسم و مقام و موقعیت خود گشت دیگر دنبال خدا نمیگردد و دنبال خود میگردد و سرانجام خود پرست خواهد بود نه خدا پرست!
+طعم خوش شرابهای روحانی آنان کجا و لذتهای حقیر دنیاطلبانهی ما کجا؟
+هیچکس نیست مگر آن که دلش دارای دو چشم است که غیب را با آن دو درمییابد. پس هرگاه خداوند خیر بندهای را بخواهد دو چشم دلش را باز کند. "توحید صدوق، ص. ۳۶۷."
+ای انسان البته با هر رنج و مشقت در راه طاعت و عبادت حق بکوش که عاقبت حضور پروردگار خود میروی.
+به عزت و جلالم سوگند که میان خودم و تو هیچگاه حجابی نخواهم داشت تا هروقت که بخواهی به حضور رسی. آری من با دوستان چنین رفتار میکنم. "مستدرکالوسائل، ج.۱، ص. ۴۹.
+لا هُو الا هُو
+به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
+و این اثر عشق است. وقتی از ذره تا خورشید همه و همه آیات عُظمای الهی هستند پس عارف نسبت به انسان که از اعظمِ آیاتِ عظیم الهی است، تندی و بدخلقی و حرمتشکنی نمیکند، دشمنی و کینهتوزی نمیکند و از روی عناد و نفسانیت به مقابله برنمیخیزد.
+آیتالله قاضی شبهای جمعه تا صبح در حرم سیدالشهدا (ع) میایستاد و هیچ چیز نمیگفت (نه زیارتی و نه...) تنها تماشا میکرد.
+وای بر آن دلی که در آن، از لطافت حضور مولا (عج) خبری نیست و از هرچه عشق و خوبی است، خالی است.
وای بر آن دل که در حسرت دیدار یوسفش آواره کوه و بیابان نشد و مولایش را آواره کرد.
مولایم! وای بر آن دل که اسیر جز تو شد و وای بر این لحظهها که بییاد تو سپری میشود.
وای از این خارهای خیانت که دلت را مجروح میکند.
... و آیا سخت است بر من که تو تنها گرفتار باشی؟!
+عطش/ولایت/شورشیرین
+هرگاه قلب صفا یابد، زمین برایش تنگ شود تا عروج کند. "بحرالمعارف، ج. ۱، ص.۳۵۰."
+عطش من گواه آتش توست
جرعهء آتشی بنوشانم
++شاید یک سالی میشه ک این کتاب را من شروع کردم و هنوز نتونستم تمومش کنم. الان هم چند ماهی هست که نمیتونم برم سمتش...
++یادمه یه بار به زینب و مریم گفتم: "یا بعد از خوندن این کتاب من دیوونه میشم یا کافر!" چنین آدم بصیری هستم من!! :||
- ۱۶۹