- يكشنبه ۱۰ تیر ۹۷
- ۲۳:۰۱
عطش/ولایت/شورشیرین
- ۱۲۸
هرگاه حالت اشتغال به من بر بندهام غالب آمد، همّ و لذت او را در یاد خودم قرار دادم، عاشق من شود و من نیز به او عشق ورزم و چون عاشق او شوم، حجاب میان خودم و او را برمیدارم. آن گاه که مردم به سهو و غفلت گذرانند، او سهو و غفلت نخواهد داشت. ایناناند که کلامشان کلام انبیاست. حقاً اینان ابدالاند. ایناناند که چون بخواهم اهل زمین را عقوبتی کنم یا عذابی بر آنها فرستم، ایشان را در میان آنان یاد کنم، پس عذاب و عقوبت را به خاطر ایشان از اهل زمین باز گردانم.
حدیث قدسی
+چند ماهی میشه که دارم کتاب عطش را میخونم. اما اصلا جلو نمیره. یه جوریه که هر چند وقت یک بار، رهاش میکنم. حسمیکنم گنجایش اون را ندارم و بیشتر از ظرفیت منه. بعضی وقت ها موقع خوندن کتاب دلم میخواد فریاد بکشم و سر به کوه بذارم. چند روز پیش به زینب گفتم: شاید بعد از خوندن این کتاب حتی کافر بشم!
*دعای عرفه
الان از بسیج زنگ زدن برای یه دوره ریاضی و فیزیک که قراره تو مشهد برگزار بشه. وقتی گفت مشهده داشتم بال در میآوردم. اما تاریخش یکیه با جلسه سند که باید برم قم. آخه چرااااااا؟؟؟😢😢😢😭😭😭😭
+من برم دق کنم:/
دوبرابر زمانی که توییتر هستم، باید منتظر باشم vpn بالا بیاد:/
#نت_خر_است
برای تولد مریم کلی فکر کردم که چه بخرم و به نتیجهای نرسیدم. رفتم خیابان ولیعصر (عج) و تک تک مغازه ها را زیر و رو کردم اما باز هم به نتیجهی مطلوبی نرسیدم. آخر سر هم یک روسری گلگلی خریدم. روسری خیلی خوشگلی بود اما با شخصیت مریم خیلی هماهنگ نبود:/
این هفته که محلات بودم فهمیدم چی باید بخرم و به هدیه ایدهآل رسیدم: