- شنبه ۶ مرداد ۹۷
- ۰۰:۰۰
درد واقعی من چیه؟
بود و نبود خدا؟
توصیف خدا؟
هدف خلقت؟
مسیر زندگی؟
همیشه به نرمین میگفتم:
یا خدایی نیست یا یه خدای تمام عیاره. خدایی که به مسجد و کلیسا و کنیسه محدود نیست. خدایی که تو هر لحظه زندگی جریان داره.
اما الان هم میتونم دوباره این ها را با قاطعیت بگم؟
خدایی که پرفکت نباشه، چه طوره؟ مثل خدایان یونانی ها.
ولی خب خدا نمیشه که.
آره! یا یکتاست یا کلا نیست.
حالا این خدای یکتا چه جوریه؟ خدا عظیم هست. این عظمت و کبریایی را میشه تو آسمون و ستاره ها دید.خدایی ک من در برابرش هیچ هستم.
خدا علیم هست. چون همه چیز جهان به طور باورنکردنیای منظمه.
عادل چی؟ یادمه امام جماعت دانشگاه، اونی که برای نماز صبح میومد، یه بار گفت: آیا عدالت خدا را میبینید؟ من که نمی بینم!
من با معاد همه چیز را حل شده میدونستم و زیاد به حرف امام جماعت گوش نکردم. اما الان عدالتی نمی بینم! جوری نیست که با چشم سر یا با چشم دل ببینم و بگم جهان عادلانه آفریده شده و عادلانه اداره میشه. خب قبول که "لایکلف نفسا الا وسعها". اما... اما چی؟! حله دیگه؟ پس من چه مرگمه؟!
دلم میخواد برم پیش یکی مثل درویش مصطفی یا سید صاحب نفس. یکی که بیشتر از من ببینه. بتونه به من بگه اشکال کار کجاست؟ چرا دیگه مثل سابق نیستم؟ میترسم برم جزء او هایی که بر چشم و گوش و دلهاشون مهر خورده. خدایا خودت کمک کن.
+کمال همنشین (مریخ) در ماه اثر کرد و شد خونین.
+امشب در حالی میخوابم که ماه سرخرنگ هست و مریخ در نزدیکی اون دیده میشه. خسوف کامل! صبر نمیکنم تا ماهگرفتگی باز بشه. میخوام این تصویر ماندگار بشه تو ذهنم...
- ۱۳۱