- پنجشنبه ۱۰ تیر ۰۰
- ۲۲:۰۷
امروز آخرین امتحان ترم هشتم رادادم و کارشناسیم به پایان رسید. فکر می کردم در چنین روزی باید خیلی خوشحال باشم؛ اما احساس خلا و رهایی دارم. چیزی شبیه به حسی که بعد از کنکور کارشناسی داشتم. البته الان ناراحت هم نیستم؛ ولی خب طوری هم نیست که از شادی و هیجان در پوست خودم نگنجم.
به حالت "برنامه بعدی چیه؟" دچار شده ام و مدام به آینده فکر می کنم. در صورتی که شاید بهتر باشد که الان از فارغ التحصیلی لذت ببرم و حتی جشنی برای خودم بگیرم. البته دور بودن از دوستان و همکلاسی ها و فضای دانشگاه هم چندان بی تاثیر نیست. گویی کسی نیست تا این شادی را با او جشن بگیرم، پس بیخیالش شده ام.
کارشناسی با همه فراز و نشیب هایش در شرایط کرونایی به پایان رسید؛ شرایطی که دو سال پیش حتی به مخیله ام هم خطور نمی کرد. این پایان، چندان دلچسب و ایده آل نیست، همانطور که شروع کارشناسی برایم چندان دلچسب و ایده آل نبود. اما چه می شود کرد؟ کرونا همه دنیا را تحت تاثیر قرار داده و همه چیز را دگرگون کرده است. دوری از دوستانم سخت ترین مشکلم بود؛ با این حال خدا را شاکرم که همه ی شان در سلامتی به سر می برند. امیدوارم بتوانم به زودی ببینمشان و اندکی از دلتنگی هایمان را جبران کنیم.
+ این کرختی و حس بی تفاوتی نسبت به فارغ التحصیلیم علت دیگری هم دارد؛ دیشب خواستگار برایم آمده بود و ذهنم درگیر و مشغول آن هم هست...
- ۳۹