- يكشنبه ۱۸ شهریور ۹۷
- ۰۰:۰۴
+اینها انگیزههاییست که انسان را از پیمودن این راه باز میدارد، ترسها و طمعها؛ ترسها را که بشکافیم، دهها مقوله پیدا میشوند؛ طمعها را که بشکافیم، دهها مقولهی دیگر پیدا میشوند، راحتطلبیها، عافیتطلبیها، فرصتطلبیها، نفعطلبیها و از این قبیل.
+طمع به چه؟ طمعِ به زندگی راحت؛ که اگر من این راه را نپیمایم، دنبال این مقصود حرکت نکنم و نروم، در رختخواب گرم و نرمِ خانهی خودم بخوابم، پهلوی فرزندان و زن محبوبم به سر ببرم؛ این یک چیزی است که برای یک انسان معمولی، برای یک انسانِ کوچک، برای یک روح ضعیف، ایدهآل است، محبوب است، مطلوب است، برایش خودکُشان میکند، پیداست که حاظر نیست آن را به آسانی از دست بدهد.
+از این طرف از آن طرف، انگیزههای گوناگون این انسان را به جانبهای مختلف میبرند، این آدم میشود متزلزل؛ مثل همان زورق، مثل همان قایق، گاهی به این طرف، گاهی به آن طرف، این انسانِ نامطمئن است.
+آدمِ مطمئن، "یا ایّتها النّفس المطمئنّه * ارجعی الی ربّک راضیه مرضیه". آن کسی میتواند راه خدا را تا آخر بپیماید، به سرمنزل و هدف منظور و مقصود نائل آید، که مطمئن باشد حالت اطمینان و سکون در او باشد. به سرمنزل و هدف منظور و مقصود نائل آید، که مطمئن باشد حالت اطمینان و سکون در او باشد. اطمینان به این معناست؛ یعنی جاذبهای او را بکشاند. جاذبه ایمان، جاذبه علاقه به خدا، جاذبه علاقهی به هدف، آنچنان او را مجذوب کند و به سوی خود بکشاند که همهی جاذبههای دیگر برای او هیچوپوچ و مسخره بیایند، هیچوپوچ و مسخره.
++بخشهایی از کتاب "طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن" _سیدعلی خامنهای (مدظله)
+++مثل این که اشکال کار اینجاست...
+++ایدهآلها بعد از مدتهای مدید دارد برایم حل میشود:)
+++فکر میکنم درویش مصطفی را یافته ام:))
- ۱۲۴