شعف و آرامش

  • ۱۵:۴۰

بله!
بالاخره بدستش آوردم!
بعد از چند سال به همانی که می‌خواستم رسیدم!
البته "رسیدن" درست‌تر است از "بدست آوردن". خیلی برایش تلاش کردم و دویدم؛ اما می‌دانم که خواست و کمک خدا بود که توانستم مسیر را طی کنم و به مقصد برسم.
البته "مقصد" که نه؛ تازه اول "راه" هستم و تازه توانسته‌ام وارد همان مسیری شوم که سال‌ها رویا و آرزویش را در سرم می‌پروراندم.
نمی‌خواهم به واژه‌ها گیر بدهم؛ اما باید خیلی در انتخابشان دقت کنم تا بتوانم آن‌چه را که بر من گذشته شرح دهم و حسی را که الان دارم توصیف کنم.
حسم آرامش و شعف است، آرامش و شعف، و باز هم آرامش و شعف. آه که چه قدر این حس لطیف و خواستنی‌ست.
این که می‌بینم صبرها و تلاشهایم جواب داده، باعث می‌شود لبخند به لب‌هایم بیاید.
ذوق مسیر جدید و آنچه که در انتظارم است را دارم.
کمی هم نگرانم که آیا خواهم توانست برنامه دانشگاه و مدرسه را با هم هماهنگ کنم؟ اما حتی اگر هم نتوانم و محبور به انصراف شوم، اشکالی ندارد. سال بعد یا بعدتر شروع می‌کنم. مهم این است که یک بار توانسته‌ام پس باز هم خواهم توانست‌. از طرفی من که چند سال صبر کرده‌ام؛ این یکی دو سال هم رویش...

  • ۲۳
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
فاتحی هوشیارم من
چشم به راه‌ خورشید تا بشکوفد طلایی‌رنگ
و در شکوه سپیده‌دم
ایستاده‌ام تنها در هاله‌ای غرورآگین
...
اندره آدی
Designed By Erfan Powered by Bayan