صورت تو خودِ تو نیست!

  • ۰۹:۱۹

میلان کوندرا در کتاب جاودانگی درباره یک اتفاق عجیب می نویسد:

 

و من فکر می کردم که چه زمانی قرار است در آینه نگاهی به خودم بیندازم و با خود حقیقی ام روبرو شوم؟ و در کشاکش کدام حادثه در زندگیم، این آینه را پیدا خواهم کرد؟ این آینه در وجود یک فرد مجسم می شود یا من به تنهایی با خودِ حقیقی ام روبرو خواهم شد؟ همان طور که کوندرا گفته، از دیدن چهره واقعی سپیده وحشت خواهم کرد؟ انگاره ی من از سپیده چه قدر با حقیقت سپیده تفاوت دارد؟

 نمی دانم شاید مدام پرتویی از آن آینه بازتابیده می شود و به ما می رسد. ولی ما در خلال روزمرگی هایمان به آن توجهی نمی کنیم. برای همین است که در مواجهه کامل با آن آینه شگفت زده می شویم. مثلا "قدرت و خویشتن داری" یکی از ویژگی های انگاره ای است که من از خودم دارم. اما این روز ها می بینم که نه، من آن قدر هم که فکر می کردم قوی نیستم. آن قدر ها هم کنترل خودم را در دست ندارم. شاید بتوانم از برخی چیزها پیشگیری کنم و خودم را درگیرشان نکنم؛ اما اگر ناخواسته به میان چیزی پرتاب شوم، آن قدر قوی نیستم که بتوانم خودم را به راحتی ببیرون بکشم.

  • ۶۲
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
فاتحی هوشیارم من
چشم به راه‌ خورشید تا بشکوفد طلایی‌رنگ
و در شکوه سپیده‌دم
ایستاده‌ام تنها در هاله‌ای غرورآگین
...
اندره آدی
Designed By Erfan Powered by Bayan