من ادم ایده آلی نیستم. اما ایده آل گرا هستم. تا چند ماه پیش این را ویژگی خوبی می دونستم، اما الان مطمئن نیستم. حداقل میدونم که خیلی به خاطر این ویژگی اذیت شدم و در آینده هم بیشتر می شه.
من همیشه درباره ساختارها و روابط و آدم ها یکی از بهترین حالت ها را در نظر می گیرم. اما وقتی که باهاشون مواجه می شم، چیز دیگه ای می بینم و این آذار دهنده است. انگار با یه زمین لرزه کل یک ساختمون فرو بریزه و تو مجبور باشی اون را از اول بسازی. این ساختمون جدید محکم تر هست ولی هیچوقت جای اولی را نمی گیره. و این خلا تا همیشه باقی می مونه.
تصوراتم غیرعقلانی نیستند. فقط گاهی اوقات فکر می کنم دارم تو یک آرمان شهر زندگی می کنم.
+خوشا به حال اون هایی که یه روزی تو آرمان شهر زندگی می کنند.
+آرمان شهر = مدینه فاضله = اتوپیا.
+من آدم واقع بینی هستم.
+مثل ماجرای آقای کاظمی...