- چهارشنبه ۱۴ آذر ۰۳
- ۱۸:۲۰
- ۲۵
بعد از نوشتن پست قبلی رفتم و پستهای قبلتر را خواندم. کلی وقت همینطور خواندم و به عقب رفتم. همین خواندن گذشته حالم را خیلی بهتر کرد. آرامم کرد. برایم انرژیبخش بود.
دیدم که در گذشته از پس سخت تر از اینها هم بر آمدهام. حتی اگر گاهی اوقات از پسش هم برنیامدهام، بالاخره گذشته. یا بعضی متنهای حال خوب کنم را خواندم و دیدم خوشی و ناخوشی درهم بوده؛ حتی وزن خوشیها خیلی بیشتر بوده.
+ سرم همچنان درد میکند اما یک آهنگ گوش دادم و بعد شروع کردم به تمرین خط.
امروز در حالی که دراز کشیده بودم و سرم را روی پای مهدی گذاشته، به این فکر کردم که من چقدر خوشبختم! روزی آرزوی این زندگی را داشته ام و خوشبختی را دقیقا همینجور تعریف میکرده ام. اصلا همه چیز خیلی رویایی است ولی من توجه نمیکنم.
صبح در کنار مهدی بیدار شدم و با دیدنش قند در دلم اب شد.
خمیر شیرینی نخودچی را که روز قبل آماده کرده بودم، قالب زدم و پختم.
چای دم کردم و با همسری که عاشق هم هستیم صبحانه خوردیم.
ظرفها را در ماشین گذاشتم و آشپزخانه دلخواهم را مرتب کردم.
با مهدی به گلدانهایمان رسیدگی کردیم.
در حالی که مهدی سرگرم کارهای دانشگاه بود، من ناهار آماده کردم.
روی مبل دراز کشیدم و سرم را روی پای مهدی گذاشتم او هم شروع به نوازش من کرد.
همه این اتفاقات ریز و درشت، تکههای خوشبختی من هستند.
من بـه چـشمهـای بـیقـرار تـو قـول میدهـم
ریـشههـای مـا بـه آب
شاخـههـای مـا بـه آفـتاب مـیرسد
*مـا دوبــاره سبـــز میشویـم.*
#قیصرامینپور
۲۸ دی ۱۴۰۲
شب لیلة الرغائب
*تحصیلات فیزیک داشته باشم.
*همیشه با مهدی یکدیگر را دوست داشته باشیم و از هم راضی باشیم.
*شغلی داشته باشم که دوستش داشته باشم یا بتوانم سر کار نروم.
*با خودم و گذشته و اطرافیانم به صلح برسم.
*خودم و اطرافیانم سالم و پرروزی باشیم.
*بیشتر و بیشتر کتاب بخوانم.
*در اعماق دریاها و اقیانوسها غواصی کنم.
*دنیا را بگردم و ببینم.
*فرزندان سالم و زیادی داشته باشیم.
*شجاعتر باشم.
*زبان انگلیسی را بلد باشم.
*دوستان بیشتری داشته باشم یا دوستان قدیمی نزدیکم باشند.
*فاطمه نزدیکم باشد.
*به خارج از زمین سفر کنم.
*ماشین خودم را داشته باشم.