سپیده پرمشغله

  • ۱۷:۳۲

بعد از مدت‌ها دارم می‌نویسم‌. آنقدر درگیر و پرمشغله‌ام که فرصت سرخاراندم در این مدت نداشتم‌ احتمالا الان هم فرصت نوشتن کردم چون توان انجام آن‌همه کار که روی سرم ریخته را ندارم‌. روزه‌ام و نزدیک افطار است.

آمدم تا از آن حسی که دارم بنویسم‌. همانی که نمی‌دانم چه اسمی رویش بگدارم. حسی که چند شب پیش داشت مرا سوق میداد به پریدن در استخر وسط پارک لاله. حسی که دلم می‌خواست با نرمین و هدیه برویم زیر آب سرد بعد تا صبح در خیابان های تهران پیاده کز بکنیم. حسی که وادارم میکند برای بار nام من او بخوانم. حسی که دلم می‌خواهد بگذارم و بروم. از همان حس های دیوانه کننده و در عین حال قوی. این قدرت آخر سرش از یه جایی بیرون می‌زند...

 

+فصل امتحانات است و خدا کند این حس کاری نکند چیزی را بیفتم.

 

+احتمالا آنقدر معادلات دیفرانسیل و منطق ریاضی خوانده ام که مخم تاب برداشته.

 

+چند روز پیش دعا کردم که خدا به من یه همسر خوب بده. حالا که یه خواستگار با شرایط خوب اومده، از خدا روم نمی‌شه نه بگم.

اخه مخم از بس درس خوندم درست کار نمی‌کنه، حالا یه چیزی گفتم. جدی شد....

  • ۳۴
فاتحی هوشیارم من
چشم به راه‌ خورشید تا بشکوفد طلایی‌رنگ
و در شکوه سپیده‌دم
ایستاده‌ام تنها در هاله‌ای غرورآگین
...
اندره آدی
Designed By Erfan Powered by Bayan