تا وقتی که از استراحت خسته شوم

  • ۱۳:۱۰

همچنان استراحت می‌کنم‌. موسیقی‌های مختلف گوش می‌کنم. عضو گروه و کانال‌های مختلف در تلگرام شده ام و تازگی‌ها بیشتر کامنت می‌گذارم. در پینترست بیشتر ول‌می‌چرخم. چند کتاب را نیمه خوانده رها کرده‌ام. چندروز پیش فکر می‌کردم که بروم و موهایم را کوتاه کنم. در فضای مجازی با آشنایانم بیشتر پیام رد و بدل می‌کنم. بعضی شب‌ها گوشی به دست تا دیروقت بیدار می‌مانم و ...
خلاصه کارهایی می‌کنم که قبلا ازشان دوری می‌کردم.

 

+ با خودم قرار گذاشته‌ام که تا اطلاع ثانوی استراحت کنم؛ یعنی تا وقتی که از استراحت خسته شوم.

  • ۱۱

جزیره

  • ۰۰:۲۸
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۴

خواب‌های عجیب و غریب من! 4

  • ۱۳:۰۷
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۵

خواب‌های عجیب و غریب من! 3

  • ۱۲:۵۷

یادم هست کوچک که بودم یک کابوسی بود که زیاد می دیدم. البته کابوس دیدن و حس و حال بعدش را یادم نیست. خود کابوس در ذهنم هست. تصویری کاااااملا واقعی؛ آن‌قدر واقعی و ملموس که چندوقت قبل تر وقتی به یادش افتادم گفتم نکند کابوس نبوده. شاید واقعی بوده و موجودات ماوراطبیعه.‌‌.. منی که هیچ وقت این چیزها فکر هم نمی‌کنم اما آنقدر آن کابوس‌ها واقعی بودند که این به ذهنم رسید!
بعد از سال‌ها، دیشب دوباره همان کابوس را دیدم؛ همان کابوسِ ترسناکِ مضطرب‌کننده‌ی حال‌به‌هم‌زن. در هوا شناور بودم‌ به طوری که اصلا جاذبه بر من موثر نبود‌. بعد با سرعت به جهت‌های مختلف کشیده می‌شدم. تلاش می‌کردم خودم را به جایی بند کنم اما گویی طوفان مرا با خود می‌برد. طوفانی که فقط و فقط بر من اثر می‌کرد. هر لحظه می‌گفتم الان محکم به دیوار برخورد می‌کنم، اما طوفان در لحظه‌ی آخر تغییر جهت می‌داد و مرا با خود به سوی دیگری می‌کشید. من از ارتفاع نمی‌ترسم؛ اما از سرعت خوف دارم. در خواب‌هم مدام با سرعت خیلی زیاد به هر سو کشیده می‌شدم. انگار می دانستم رهایی ممکن نیست و فقط سعی می‌کردم دست را به جایی بند کنم یا پرده‌ای چیزی را بگیرم تا اندکی سرعتم کم شود؛ اما فایده‌ای نداشت...

 

+ این هم نظر ادمین یک کانال درباره خواب من:

  • ۱۱

کیفیت زندگی

  • ۱۳:۱۵

چند روز پیش برف بارید و من و دوستان کلاس خط تصمیم گرفتیم عصر بریم مزرعه دانش و از برف لذت ببریم. چهارتا تا ماشین بودیم؛ الهام و حکیمه و من و ریحانه، استاد و مادرش، آقای نوری و مائده، ساینا و یکی از دوستانش.
آن موقع که ما رفتیم دیگر نمی‌بارید و برف‌ها هم آب شده بودند. هوا سرد بود و زمین کمی لغزنده. با همه‌ی این‌ها ساینا با بیش از ۷۰ سال سن پیشرو گروه بود و حتی من هم از او محطاتانه تر قدم بر می‌داشتم...

من همیشه فکر می‌کردم که اگر هم ۸۰ سال عمر کنم، ۸۰ سال زندگی نکرده‌ام؛ چون اوایل که کودک هستم و اواخر هم کیفیت زندگی آن‌قدر پایین که نمی‌توان آن را زندگی حساب کرد.
ولی با دیدن ساینا به فکر فرو رفتم. ساینا را یک بار دیگر هم دیده بودم و از استاد هم درباره او و سبک زندگیش بسیار شنیده بودم. فکر کردم که می‌توانم کیفیت زندگیم را بهبود ببخشم و بیشتر زندگی کنم.
بسیاری از اطرافیان من از ۴۰ و یا ۵۰ سالگی درگیر مشکلات جسمی می‌شوند. ولی خب با سبک زندگی مناسب مانند تغدیه سالم و ورزش می‌توان از بسیاری از این مشکلات جلوگیری کرد و یا آن را به تعویق انداخت. مقداری ورزش منظم هفتگی ارزش آن را دارد که در دوران میانسالی و پیری جسم سالم‌تر و زندگی با کیفیت تری را داشته باشم. درواقع این ورزش کیفیت کل زندگیم را بهبود می‌بخشد و ارزشش را دارد.
یا این که هیچ وقت به خودم نگویم کافی و یا دیر است. ساینا با این که مترجم سارمان ملل بوده و با چند زبان مختلف آشنایی دارد، الان دارد زبان کره‌ای یاد می‌گیرد.

+این‌ها درس‌های مهمی هستند که می‌تواند بر سبک زندگی من تاثیر مهمی بگذارد؛ مانند صحبت‌های استاد زهرا رحیمی که چندسال پیش درباره پوشش و ظاهر در دانشگاه شنیدم و همیشه آویزه گوشم است.

  • ۱۱

غول این مرحله

  • ۱۶:۲۲

غول این مرحله از زندگی من زمان هست!
باید بر ترسم از زمان پیروز بشم. باید باهاش کنار بیام. باید این استرس و نگرانی درونی وهمیشگی درباره تمام شدن زمان و از دست دادن فرصت‌ها را بریزم دور. باید باور کنم که زمان زیادی در پیش دارم و این که زندگی من به این زودی‌ها تموم نمیشه.

اما چه طور این آگاهی را به باور تبدیل کنم؟

  • ۱۰
فاتحی هوشیارم من
چشم به راه‌ خورشید تا بشکوفد طلایی‌رنگ
و در شکوه سپیده‌دم
ایستاده‌ام تنها در هاله‌ای غرورآگین
...
اندره آدی
Designed By Erfan Powered by Bayan